اشعار ناب آئينی
@shere_aeini
آسمان باز شد…علی آمد
چشم کعبه، به زلف صاف افتاد
ناگهان تابدار شد کمرش
سجده کرد و به اعتکاف افتاد
قدر فهم کسی نبوده و نیس ت
از چه اینگونه “گونه بر خاک"است؟
هیچکس پی نبرد کعبه چرا
روی پیشانی اش شکاف افتاد!
آنکه رسم تقیه اش بغض است
“خطبه ی شقشقیه ” اش بغض است…
…آه! وصف بقیه اش بغض است!
بس که در کوفه اختلاف افتاد
درب علم نبی شکسته شد و
فاطمه ایستاد پشت سرش
تا که ” در نجف ” زمین نخورد
جسم یاقوت،در مصاف، افتاد
بعد زهراست،چاه، یار علی
تحت امر است ذوالفقار علی
که به امرش گهی به جنگ نشست
گاه در بستر غلاف افتاد
ای تو خرمای پای چوبه ی دار!
مثل سلمان و یاسر و تمار
جان به عشق تو در نماز آمد
سر به پای تو در طواف
[سه شنبه 1396-01-22] [ 03:19:00 ق.ظ ]