هرچند كه زخم جگرش خوب نشد

صد شكر لبش شكسته از چوب نشد

هر چند به روي بام افتاد ولي

مانند حسين تنش لگد كوب نشد

جان دارد و زير آفتاب افتاده

لب تشنه شده به ياد آب افتاده

بغداد چو كوچه ي بني هاشم شد

بر خاك گُله ابوتراب افتاده

بد جور به اشك و ناله اش خنديدند

پرپر زد و دور بدنش رقصيدند

اي كاش كه يك ذره حيا ميكردند

بالاي سرش رئوف را ميديدند
اشعار ناب آئینے

@shere_aeini

موضوعات: آیینه خدا  لینک ثابت



[سه شنبه 1396-05-31] [ 01:22:00 ب.ظ ]